داغ رحلت رسول خاتم است
هر طرف که بنگری، به رنگ و بوی ماتم است
ای امین وحی و دین
این مدینه تو نیست مانده این چنین غریب
همچو خاتمی که یک نگین از آن کم است
خلوت دل غمین حضرت امیر اشک و ناله محرم است
زخم جانگداز دختر تو تربت مطهر تو مرهم است
سیلی و رخ کبود ماه دود و آتش و فشار پشت در
تازیانه، زخم سینه، بانوی شکسته بال و بی پناه
آه ای مبشّر عدالت و برابری
ای رسول رحمت و برادری
این همه جسارت و ستم به پیش چشم توست
گرچه دیده خدایی تو بر هم است
اینک این مدینه است و کوچه های پر ز غربتش
این بقیع و مسجد و بلال و فاطمه در انتظار
یک طرف دل شکسته حسین و زینب و حسن
یک طرف، علی و فاطمه، ز رحلت تو سوگوار
رفتی ای قرار دل
ای که پر کشیده ای به سدره حضور و بارگاه نور
آه ای کلیم حق، حبیب آفریدگار
جواد محدثی
نظرات شما عزیزان: